بار دگر آمد به برَم بوي همتي لطفي ،شممي و نوري ؛هدايتي خوابي ز پسَش بديدم اُستُن خراب شد بر كار بدِ اهل قضا ،بُد إشارتي من تا ز حق و هم ز علي خود جدا نيَم چاهم بوَد چو يوسف و يونس،عنايتي خوابي دگر ز قفا آمدي تخليس گويي كه نفْس من به در آمد !كفايتي اكنون نسا و هم نسيان گشته مقترن راهم شدند و دردِ نگو را رفاقتي اي شاه شاه پرور به مدينه كجا رسم؟! توبه توبه جئتك استغفر الله كفارتي اي كاش مهدي ات زود,رويتي,رمزي،بشارتيشعري,محمدقدمي,كردستانشطحيات,واقعات ...ادامه مطلب