چشم انداز ایران - سومین ویژه نامه کردستان - زمستان 1387
كدام هوشمندي ايجاب ميكند كه...؟!
نقدي بر مقاله احسان هوشمند در ويژهنامه كردستان(2)
محمد قدمي
بانه ـ 12 دي 1384
1ـ آقاي احسان هوشمند مطالبي در خصوص حزب دموكرات كردستان ايران و تاريخچه آن به روايت اسناد (كه اعتبار آن قطعيت ندارد) در نشريه چشمانداز ايران به مديرمسئولي آقاي مهندس لطفالله ميثمي از مبارزان سابق نوشتهاند كه در نگاه اول روش علمي تحقيق، اسناد تاريخي، اعتبار، روايي، بيطرفي و جامعيت از آن به چشم ميخورد كه البته چون نويسنده آن را از نزديك نميشناسم نميتوانم اتهام قلم بهمزدي! را مانند بعضي از دوستان به ايشان وارد كنم و اميدوارم در قلم و تقرير نامبرده سوءنيتي نباشد و قصد وي صرفاً برشمردن اشتباهات تاريخي به جهت ضرورت درسگرفتن از آنها در مبارزه مرحله مدرن امروزي كردها باشد، اما شكستن تابوهاي ملت مظلوم كرد را در هر حال هرچند به بهانه بهكارگيري روش علمي و تاريخي بهصلاح نميدانم، چه حمله به خانواده قاضيها در ايران فاقد حكومت محلي كردي ازسوي «هوشمند»ي باشد و چه حمله به بارزانيها در عراق داراي حكومت كردي ازسوي «دكتر كمال سيد قادر»ي (گرچه كمال سيدقادر متأسفانه ازسوي دادگاه اربيل به حبس سنگين محكوم شده و توقع عفو وي ازسوي خانواده بارزاني باوجود قطعيت خطاي وي وجود دارد.)(1)
و بويژه در ايران كه قاضيها، دفاع و حمايتي ندارند از نظر اخلاقي مطلقاً حمله به اين خانواده و سرسلسله آن، مرحوم قاضيمحمد (مبارز شهيدي كه در زمان حكومت ستمشاهي مردانه همچنانكه شايسته مردان بزرگ تاريخ است قرار و چوبه دار را بر فرار و كنج كنار ترجيح داد و تا پاي فداشدن خود و نزديكانش پاي آرمانهاي ملي و مذهبي (هر دو نهتنها يكي) ايستاد، هرچند به بهانه نقد تاريخي و علمي صحيح نيست. گرچه شايد بيشتر بزرگان مرتكب احياناً خطاي تاريخي و حتي واقعشدن در تلههاي فريب يك كشور يا قدرت خارجي و داخلي شوند، اما هيچگاه اين نميتواند بهانهاي براي حمله به بزرگان ملي و يا مذهبي در تاريخ شود. با اين نگاه خطرناك حتي برخي از متفكران مذهبي شيعه و سني معترض شخصيت استثنابي تاريخ، حضرت امام علي(ع) شدهاند كه مثلاً چرا با معاويه كنار نيامد و اين همه مردم كشته شدند و يا حتي ممكن است متعرض امام حسين(ع) بشوند كه چرا با وجود علم به شكست، با يزيد كنار نيامد...؟! اين تفكر روشنفكري اوهامآميز خطرناكي است. برخي روشنفكران ما مانند كسي كه در هواپيماهاي داراي پرواز در ارتفاع بلند مينشينند، هستند، آنها وقتي به بالاي ابرها رسيدند، اوهام برشان ميدارد و ابرها را پايگاه و مأمني ميپندارند و ديگر دنياي واقعي و زميني را نميبينند! و با خواندن و يادگيري اندكي معلومات پوليتيكي، سوشيولوژيكي و سايكولوژيكي (سياست، جامعهشناسي و روانشناسي) و يا فلسفه غرب و امثال اينها در آكادميها و يدككشيدن عنوان دكتر، فوقليسانس، نويسنده، روزنامهنگار، محقق و... فكر ميكنند از همه افراد جامعه و حتي بزرگان ملي و مذهبي در تاريخ و كوران مبارزات بالاتر هستند و نكاتي را به مدد اسناد «خود يافته» و يا «ديگران ساخته» كشف ميكنند كه گويي مبارزان بزرگ از آن بيخبر بودهاند و به راحتي اعضاي احزاب را به بيسوادي و كمسوادي متهم ميكنند، صرفنظر از اينكه روش علمي نقد تاريخي ايجاب ميكند كه با بهرهگيري از تمامي اسناد موجود (پس از تأييد اعتبار و سنديت قطعي آنها) و در نظر گرفتن شرايط و زمينههاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و معادلات موجود قدرت در سطح منطقه، امكانات و محذورات نهضتها و حركتهاي سياسي و روحيات خاص رهبران آنها به نقد عملكرد احزاب نشست و ابداً اكتفا به سندهاي منفرد، وجهي ندارد.(2) بايد گفت كه عنصر صداقت در انگيزه و نيت مهمترين فاكتوري است كه وجود آن در رهبران نهضتها آنها را از هر اتهامي مبرا ميكند حتي وابستگي و اتكاي مرحلهاي و تاكتيكي به كشورهاي مجاور نيز نميتواند براي نهضتهاي نوپا عيب تلقي شود. امروزه حتي كشورهاي مدعي اسلاميت، استقلال و ميهنپرستي، به روس يا انگليس و يا امريكا به تناسب منافعشان وابستگيهايي دارند. وجود صداقت در مرحوم قاضيمحمد آنچنان پررنگ است كه مقام او را در زمره صديقين مردم كرد ميبرد كه ضمن حفظ شريعت مقدس اسلام حاضر نبودند ذرهاي از حريت، هويت، آزادگي و عزت خود را پايمال شده ببينند و در اين راستا هيچگونه تحقير را قبول نكردند. من در اين نوشته كاري به تاريخ حزب دموكرات پس از انقلاب ندارم، چرا كه آن را در جاي خود در كتابي نوشتهام. بحث من صرفاً پيشينه حزب پيش از انقلاب اسلامي است كه اين حزب با ديگر احزاب مبارز ايراني، اسلامي، چپي و ملي در جبهه فراگير مبارزه با رژيم شاهنشاهي بود، گرچه لزوماً همه آرمانهاي مبارزه گروهها يكسان نبودند. اينكه ما بياييم بهراحتي مبارزات سياسي كردها در چند سده اخير را صرفاً وابسته به فئودالها (براي حفظ موقعيت و غرورشان) و يا شيخها (براي حفظ موجوديتشان و...) بكنيم جفا به كرد است و ازسوي هيچ وجداني قابل قبول نيست. كدام فرهنگ و هوشمندي و فرهيختگي به ما بهعنوان روشنفكر حكم ميكند كه اينگونه بزرگان خود را در معرض نيش و كنايه قرار دهيم، ما براي احياي هويت كردي و مذهبي خود چه كردهايم، جز چند كتاب يا مقاله نوشتن يا گفتوگو با فلان راديو و ماهواره و سايت؟! چه اخلاق و ادب و غيرت كردي اينگونه به ما اجازه ميدهد كه تيشه بر ريشه خود بزنيم؟! كه چه كسي را خوش بيايد؟ اگر در مقطع پس از انقلاب حزب مورد اشاره نقد ميشد ميتوانستيم مشكلات و سوءاستفادهها و خطاهاي بسياري را برشماريم، اما تعريض به مرحوم قاضي و حتي تشكيك در كرد بودن او به لحاظ اينكه از گرجستان شوروي آمده قابل قبول نيست. با اينكه در كشور منِ مدعي روشنفكري هيچ دادگاهي به خاطر اين نقد مرا محكوم نميكند و بلكه امكان تقدير از سوي برخي تندروها وجود دارد. با اينكه منصفان تاريخنويسي ايران حتي انقلابيون مسلمان، تاريخ مبارزات قاضي، پيش از انقلاب را از مبارزات ملي ايرانيان عليه شاه ميدانند، حتي اگر شاه ايران جز بر داركردن قاضيمحمد خطاي ديگري مرتكب نميشد همين خطا او را براي تأديب و اسقاطشدن كافي بود كه البته خون قاضي عاقبت او را خونگير كرد.
2ـ من بسيار متأسفم كه آكادميهاي ما امثال من مدعي روشنفكري را بيرون بدهد كه با سرهمكردن چند اصطلاح جامعهشناسي و... و بهانهكردن پايانننامه و پروژه تحقيقي پاي در واديهايي بنهيم كه ميدان مبارزه مردان جانفشاني همچون قاضي باشد. اين مطالعات واقعاً بايد ميداني، حضوري و شهودي با حضور در تاريخ و در ميان مردم باشد نه كتابخانهاي و اسنادي كه موجب انحراف شود و حتي اگر هدف تذكر استراتژيكي و راهبردي باشد بايد بهگونهاي احسن حفظ ادب شود، گرچه ممكن است منسوبان نهضت و حركتي، خطايي بكنند و اين دليل انحراف قاطبه يك حزب نيست. كدام حركت تاريخي است كه در آن انحراف و سوءاستفاده وجود نداشته باشد؟! با عرض معذرت ما روشنفكران واقعاً هيچ حرفي از خودمان نداريم معمولاً حرفهاي غربيها را بازگو ميكنيم. ما بايد تحليل و حرف خود را در ظرف جامعه خودمان بگوييم. من شخصاً به اين لحاظ از دكترعبدالكريم سروش خوشم ميآيد كه باوجود تدريس در دانشگاههاي غربي در اظهارنظرهايش بسيار ساده، روشن و مصداقي، به دور از اصطلاحات پيچيده صحبت ميكند. ما بايد خود را در شرايط قاضيها قرار بدهيم و بعد قضاوت تاريخي بكنيم. هرگونه نقد در حوزه علومانساني فارغ از در نظر گرفتن علم اخلاق و فلسفه حركتها و محدوديتهاي موجود در ظرف زمان و مكان ابتر است و جامعيت، استناد و مقبوليت ندارد. ما نميتوانيم بيجهت حرمتها را بشكنيم و روابط انساني، عاطفي، روحيات و آرمانهاي قهرمانان را در نظر نگيريم و صرفاً به ظاهر رفتار آنها توجه كنيم، بلكه بايد اضطرارها، مشكلات و اولويتهاي آنها و بعضاً توسل جستن اجباري آنان به بعضي روشها را در نظر داشته باشيم. كسي از ما نخواسته كه خود را براي هر جرياني به كشتن دهيم (اظهارات آقاي هوشمند در نشريه سيروان براي دفاع از خودش).
اما نبايد به خود هم اجازه دهيم هر افاضاتي را بهعنوان تحقيق تاريخي و علمي به خورد مردم بدهيم، گرچه مردم عامي غيرروشنفكر بويژه در ميان كردها همواره نشان دادهاند كه عقل و شامه تشخيص اجتماعي ـ سياسي آنها با تكيه بر تجربيات و شهودات خودشان و ملاحظه ظاهر و نتايج اعمال حاكمان، روشنفكران و... از تشخيص روشنفكران، متفاوتتر و بلكه بسيار قويتر است و بررسي نتايج انتخابات كشورمان در دو دهه اخير بهراحتي اين مطلب را نشان ميدهد. گرچه برخي همه اين تغييرات را كه هيچگاه نميتوانستند پيشبيني علمي كنند به «پوپوليسم» مرتبط ميدانند، ولي واقعيت چيز ديگري است و تاريخداني، سياستفهمي و جامعهشناسي تنها آن چيزي نيست كه روشنفكران در آكادمي يا كتابها ميخوانند و به واسطه آن به خود ميبالند، بلكه درايت واقعي سياسي در متن مردم است. امروزه حتي امثال حجاريانها ميگويند: «واقعاً نميتوانيم پيشبينياي داشته باشيم.»
3ـ در نقد جريانهاي سياسي و حزبي هيچگاه معتقد به مبرابودن احزاب سياسي كردي از عيوب و نقص نبوده و نيستيم و مقطع پس از انقلاب احزاب كردي در ايران توسط نگارنده همين سطور نيز در مقالهها و كتابهايي با بيرحمي تمام نقد شده، اما بعضي شخصيتها واقعاً تابو هستند و تابلوي آزادگي، صداقت و مجاهدتها. اينان نبايد چهرهشان به راحتي مخدوش شود: شيخ عبيدالله نهري، شيخ محمود برزنجي، شيخ سعيد پيران، شيخ احمد بارزاني، ملامصطفي بارزاني، مرحوم قاضيمحمد و... ديگران كه وجهه مذهبي و ملي را با هم دارند با اينكه متعلق به دوران مبارزه مدرن كردها نيستند، اما بايد حرمتشان پاس داشته شود. اينان به خاطر تحريكهاي خارجي صرف و يا تحريكات فئودالها يا تعصبات مذهبي خاص يا... مبارزه نكردهاند. اينان پيشقراولان مبارزه با استعمار بودهاند. اگرچه منكر اشتباهات تاريخي در برخي مقاطع نيستيم، اما در هر صورت حمله مستقيم به شخصيت هر كدام از اين بزرگان بويژه مرحوم قاضي نشانه عدم فرهيختگي و يا سوءنيت ناقد است.(3) صاحب اين قلم بدون اينكه وابستگي خاصي به هيچيك از احزاب داشته باشد آنچه در ويژهنامه چشمانداز ايران (كردستان 2) بهدنبال گفتوگو با برخي افراد ملي ـ مذهبي آمده را نقدي علمي و تاريخي مستند نميداند و معتقد است مبارزات ملت كرد در طول تاريخ براي دفع تجاوزات، تحقيرها و پايمالشدن حقوقشان ازسوي حكومتهاي مسلط بوده است. گرچه بعضاً در برخي مقاطع از كردها استفاده ابزاري شده و از صداقت، پاكديني و پاكنيتي كردها و نيز از شجاعت آنان بهرهبرداري سياسي صورت گرفته است. پس از انقلاب اسلامي در ايران و پس از فروكشكردن تعارضات قوميتها با حكومت مركزي در ايران و در شرايط كنوني با اينكه حقوق كردها بهعنوان يك قوميت از نظر عمراني و اقتصادي، سياسي، اجتماعي و مديريتي كاملاً ادا نشده است، اما رضايت نسبي، امنيت و تفاهم نسبي وجود دارد كه اميد است با گرايش عدالتگرايانه دولت كنوني وضعيت از اين بهتر شود و اسلاميت و ايراني بودن و منافع مشترك باعث اتحاد بيشتر كردها با دولت و ملت ايران شود.
پينوشت:
1ـ در همه حكومتهاي مستقر خط قرمزها و تابوهايي وجود دارد كه روشنفكر و عامي به بهانه دموكراتيك يا خشونتگرايي نميتواند متعرض آنها شود. در ايران بيشتر روشنفكران در بند دخيل در اين مقولهاند.
2ـ اين روش نقد تاريخي، نقد ارگانيك و سيستمي نام دارد و صحيحترين روش نقد نهضتها و مبارزات سياسي است.
3ـ هيچ روشنفكر امروزي در شرايط سخت مبارزاتي هريك از اين بزرگان حتي يك روز تمام نميتوانست در ميدان مبارزه كه هزاران پيچيدگي و سختي دارد، باقي بماند.
http://mohammadghadami.blogfa.com...
ما را در سایت http://mohammadghadami.blogfa.com دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ghadami-40a بازدید : 269 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1396 ساعت: 12:08